Sunday, January 30, 2011

امروز من افغانم ، مصریم ، عربم..



یاد آن روز‌هایی‌ که دیواری کوتاه تر از دیوار عرب‌ها و افغان‌ها نبود به خیر، یاد روز‌هایی‌ که هر چیزی میشد یه فحشی به عرب‌ها و افغان‌ها میدادیم ، که اآی چقدر خرند، چقدر نفهمند، چقدر بی‌ کلاسند، ای‌ هر چی‌ سختی میکشیم از اینهاست، اگه اینها نبودند ما آزاد بودیم الان، اگه ۱۳۰۰ سال پیش آن کار را نمی‌کردند ما این کار را نمی‌کردیم ... خلاصه با کمال نامردی هر چیزی رو بزرگ میکردیم ( یه چیز بین انسان و ...)، و خیلی‌ از ماها به اینها به عنوان زیر مجموعه انسان نگاه میکردیم، درد ها، شادی‌ها و انسانیتشون روی به فراموشی سپرده بودیم ، ای‌ که چقدر بده آدم دم از کورش و سعدی و .. بزنه ولی‌ انسان‌ها رو و انسانیتشون رو به فراموشی بسپره. آره هفته قبل بعد از مدت‌ها میخواستم بنویسم ،

از عرب‌هایی‌ که بعد حذف شدن تیمشان گفتند ایران تیم ماست، در بازی ایران کره پرچم ایران رو در کنار پرچم خودشون گرفته بودند و فریاد می‌زدند ایران ایران...

از مصری ها، یمنی ها، و تونسی‌هایی‌ که مثل تمام انسان‌های دیگر به خاطر آزادی و حقوق انسانیشون به پا خواستند، و جنگیدند، به روشی‌ که ایرانیان سال پیش برای اولین بار در خاورمیانه بنا نهادند، اعرابی که مثل ما و به اندازه ما انسانند، و برای آرمان‌های انسانیشون میجنگند، برای رهایی از حکام زیاده خواه و طمأع...

و اما از افغان‌هایی‌ که در حمایت از آزادیخواهان ایرانی‌، مردم ایران و کشور ایران ، تظاهرات کردند، آمدند بیرون و به مانند ایرانی‌ها شئعار دادند، انگار که خود ما بودیم، انگار که آنروز ایرانی بودند...

آره من امروز افغانیم، مصریم، تونسیم ... به نژاد تمام انسان‌های دنیام، تمام آزادی خواهان دنیا ... آره من امروز یه انسانم همین و فقط همین، فارغ از هر اسم و لقب و رنگی‌.

یه بار دیگه زمزمه می‌کنم به این امید که فردا یادم نرود ...

بنی آدم اعضای یکدیگرند ...

من برده‌داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند ...
...

تظاهرات در افغانستان


Saturday, January 29, 2011


ميدونيد فرق خارج نشين های مصر با ايران چيه ؟
1. اينکه مصری ها عين پير زن ها نق نميزنند، و به جاش راه حل ارائه ميدهند
2. خارج نشينهای ايران تفرقه ميآندازند و به زمين و زمان فحش ميدهند، و هر کی غير از آنها
خر است و يا با جاسوس جمهوری اسلامی.
3. خارج نشين های مصر خودشون استين ميزانند بالا و بر ميگرداند به کشور ،
مثل البرادعی، نه اينکه از پشت تلويزيون بگويند، لنگش کن لنگش کن، مثل شاهزاده جون و
شهرام خوشگله.

Sunday, August 1, 2010

نيک آهنگ کوثر رطب خورده ای که منع رطب ميکند


با تشکر از شبنم عزيزم و مريم عزيزم ، کمکم کردن

نيک آهنگ کوثر رطب خورده ای که منع رطب ميکند
برای ديدن کاريکاتور اصلی به اينجا مراجعه کنيد که جناب کوثر مير حسين رو ب خاطر کاری مسخره ميکنه که تمام زندگيش رو به آن گذرونده



Tuesday, July 27, 2010


مينويسم ، چون اعتقاد دارم فکر و ابزاری که آنرا منتقل ميکند بسيار قدرتمندتر و ماندگارتر از هر تفنگ و اسلحه ايست. فرهنگ ايران را تفنگ اسلحه نجات نداد، بلکه قلم فردوسی نجات داد، برابری سياهان و سفيدان در آمريکا را اسلحه به ارمغان نياورد، بلکه رهبر سياهی که با مردمش از رويا و آرزويش حرف ميزد به ارمغان آورد. آری ، اگر سلاح تو فقط اسلحه باشد ، با کشتن تو ، راه تو پايان ميآبد و برای هميشه ميميری، ولی اگر فکر و آرزويی را به مردم بدهی ، هميشه زنده خواهی ماند.
امروز مسيح زنده تر است يا سزار ؟ خيام و مولانا و فردوسی زنده ترند يا سلاطين و شاهان آن دوره ؟ افلاطون سقراط زنده ترند يا اسکندر ؟ جدای از اينها اگر ارسطويی نبود ، اسکندری هم نبود، اگر نيچه ی نبود ، هيتلری هم نبود...
و آنها اينرا ميدانند و برای همين از فکر کردن و فهميدن تو ميترسند،
اينهمه تلويزيون ،روزنامه، سيستم آموزشی... بی منظور نيست.



خوشبختی

بچه ها از يک کرم خاکی چنان لذتی ميبرن که هزار تا آدم بزرگ از بهترين ، بزرگترين ، خوشگلترين... چيز های دنياا نميبرن! چون ما هميشه دنبال بهتر و بيشتريم، اسير گذشت ه و آينده... ولی بچه ها اسير هيچ کدوم نيستن و با يه کرم خاکی خوشبختن،ما هم يه روزی خوشبخت بوديم...


Sunday, July 25, 2010

از ياد بردن حقيقت



A Soldier, A politician , a businessman , a woman , a man , rich, poor, Christian , Muslim , Jew , American , Chinese, Arab, Italian, black, white … before all of these we are all humans, disaster happens when we forget this simple fact, so whenever you think that you have forgotten this fact , say it again and again and again: we are all humans ...



يک سرباز، سياستمدار، تاجر، يک زن، يک مرد،فقير ،پولدار، مسيحی، مسلمان، يهودی، آمريکايی، چينی، عرب،ايتاليايی، سياه، سفيد... قبل از همهٔ اينها، همهٔ ما انسانيم، فاجعه وقتی بوجود ميآيد که ما اين حقيقت ساده را از ياد ميبريم. پس هر وقت فکر کردی که اين واقعيت ساده را فراموش کردی ، با خودت بگو ، هزاران بر بگو : ما همه انسانيم.




Wednesday, July 14, 2010

اولين باری که اسم موسوی رو شنيدم







اولین باری که اسم موسوی رو شنیدم ...
سال ۷۶ بود، که همه منتظر بودیم خاتمی بیاد ... من ۱۳، ۱۴ سالم بود،
برای خاتمی تبلیغ می‌کردم ، همون روزا پدرم بهم گفت اگر یک نفر بتونه برای ایران کاری کنه ، و بتونه توی روی این‌ها وایسه، آن موسویه (آن روزا نسل ما هیچ کسی‌ موسوی رو نمیشناخت منم نمیشناختم...) البته من از زندگی‌ و افتخارات ارتشی پدرم هم چیز زیادی نمیدونستم و فکر ميکردم که فقط سرهنگ و خلبان هليکوپتر بود، چون وقتی‌ سنم کم بود با عقیدتی‌ سیاسی مشکل پیدا کرده بود و اومده بود بیرون ...



بعد که بزرگتر شدم در ۱۸ سالگی توی دانشگاه ، از دوستانم که پدرنشون در ارتش بودند فهمدیم که پدرم کی‌ بود و حرفش چه معنی‌ داشت ... فرمانده عملیاتی نیرو هوایی‌ بود توی کلّ جنگ ، از زمان شاه بود ، نه اهل ریش بود و نه نماز ... ولی‌ چون بهش احتیاج داشتن ازش میخوان که بشه فرماندهٔ پادگان نیرو هوایی‌ در اصفهان .. که اونم میگه من نه نماز میخونم نه ریش میزارم، می‌خواین بیام.. که قبول می‌کنن .. ۲ بار سانحه میده ، که بهش میگفتن شهید زنده.. با صیاد شیرازی نقشه عملیات‌ها را میکشیدن که صیاد شیرازی مال نیرو زمینی‌ بود و پدرم هوایی‌ .. مثلا قالیباف از دستش ۲۰ سال پیش مدارک خلبانیشو گرفته ...بعد جنگ هم با آخوندی که در پادگان بود دعواش می‌شه و آن آخوند رو از پادگان ميندازه بيرون(بعد ها گفت که نمی گذاشتم آخوندا در کار پادگان دخالت کنند بر عکس بعضی ديگر از
فرماندهان، که آخريشون که خيلی پرو بود ، از پادگان انداختمش بيرون ... ) اونم از عقیدتی‌ سیاسی بود و میره زیر آب زنی‌ .. و بهش میگن یا ریش میذاری نماز میخونی میشی‌ فرمانده نیرو هوایی‌ ، و یا اینکه میای تهران پشت میز .. که اونهم همون سال (۶۹) استعفا میده ...


از بیشتر حکومتیان همیشه بد میگفت و از ریا و تزویرشون متنفر بود ... ولی‌ همیشه وقتی‌ اسم موسوی میامد با احترام ازش یاد میکرد و همیشه میگفت که توی هیچ کدام از کثافت کاریا نبود ، و آن روز ها، در شرایط بحرانی پشت جبهه و اقتصاد رو به خوبی کنترل کرد و اگه اقتصاد به مشکل بر میخورد ما جنگ رو میباختیم... جلوی دزدی را گرفت، زیر بار حرف زور نمیرفت ، راست میگفت و عمل میکرد و کوتاه نمی‌آمد ... ۴ ماه قبل از انتخابات دوباره بهم گفت که موسوی آدمی‌ نیست که کوتاه بیاد و یا زیر بار اینها بره ، و مثل خاتمی و رفسنجانی‌ ساکت نمیشینه ، و حرف حق رو می‌زنه و پاش وای میسته ... و هیچ نقطه ضعیفی هم نداره که بتونن ساکتش کنند ، آن روزا یادمه همه جور پیش بینی‌ و قضاوتی در مورد موسوی میکردن بدون اینکه بشناسن، هر جور اسم و تهمتی بهش زدن : سگ‌ زرد ، آدم کش ، دزد ، جیره خوار ، سوپاپ ، خر خامنه‌ای ... امروز بعد از یکسال فکر می‌کنم که همه میدونن واقعیت موسوی چی‌ بود.‬