امروز همش تو فکر بودم ، امروز کسیو دیدم دور از من ، با من خیلی فرق داشت ، هم چشماش هم قیافش هم افکارش ، خلاصه همه چیش ، خوب چون یه دختر ژاپنی بود ، ناز بود و خانوم . هم کلاسیم بود ، باهم حرف زدیم ، میدونستم که از ۱۴ سالگی تنها زندگی کرده ، ازش پرسیدم چرا تنها ؟ گفت مامانم دیگه نمیخواست منو ، بعد گفت تو ژاپن همه دوست دارن که بچه ی اولشون پسر باشه ، من بچهٔ اول بودم ، ولی پسر نبودم ، خوب بد بود .
تا ۱۴ سالگی خیلی خوب بود ، ولی بعد پدرم مرد، مامانم برادرامو برداشت و رفت ، آخرین بار بهم گفت که آزم نفرت داره ، و من عامل بد شانسیشم ... اونجا فکر کردم که چقدر میفهممش و بهش نزدیکم ، شاید خیلی بیشتر از کسانی که چشماشون قیافههاشون و افکارشون شبیه منه. جالب این بود که این دختر کاملا صاف و با قدرت حرف میزد و اینها را میگفت، و هیچ نشانی از ترس، نفرت، و ناراحتی یا نا امیدی در وجودش نبود . ادامه داد که خوب مادر ش حق داشته ، یک زن تنها با ۳ تا بچه چی کار میکرده ؟و اینکه چقدر آن زن تحت فشار بوده در حالی که من رو به روش ، چشمام چهار تا شده بود و تو دلم مشغول فحش دادن به آن زن بودم و ...
بعد گفت ولی من خانواده دارم ، و الان تو کامرون هستن ، امریکایین ، اینا وقتی من ۱۶ سالم بود ۱ سال پیششون زندگی کردم و خانواد ی من هستند... بعد این حرفها فکرم مشغول این بود که ۲ تا چیز حد و مرز ندارند ، یکی حماقت آدمها و یکی محبت و انسانیتشون
تا ۱۴ سالگی خیلی خوب بود ، ولی بعد پدرم مرد، مامانم برادرامو برداشت و رفت ، آخرین بار بهم گفت که آزم نفرت داره ، و من عامل بد شانسیشم ... اونجا فکر کردم که چقدر میفهممش و بهش نزدیکم ، شاید خیلی بیشتر از کسانی که چشماشون قیافههاشون و افکارشون شبیه منه. جالب این بود که این دختر کاملا صاف و با قدرت حرف میزد و اینها را میگفت، و هیچ نشانی از ترس، نفرت، و ناراحتی یا نا امیدی در وجودش نبود . ادامه داد که خوب مادر ش حق داشته ، یک زن تنها با ۳ تا بچه چی کار میکرده ؟و اینکه چقدر آن زن تحت فشار بوده در حالی که من رو به روش ، چشمام چهار تا شده بود و تو دلم مشغول فحش دادن به آن زن بودم و ...
بعد گفت ولی من خانواده دارم ، و الان تو کامرون هستن ، امریکایین ، اینا وقتی من ۱۶ سالم بود ۱ سال پیششون زندگی کردم و خانواد ی من هستند... بعد این حرفها فکرم مشغول این بود که ۲ تا چیز حد و مرز ندارند ، یکی حماقت آدمها و یکی محبت و انسانیتشون
1 comment:
این عقاید در مقیاس کوچک فرد فرد مارا هدف قرار داده است ، امثال این دختر بی گناه را ، و در مقیاس بزرگ یک قوم ، یک نژاد ، یک گروه و ... را ، این عقاید در شرق دختری را به سنگسار میکشاند ، و در غرب صدها هزار عراقی و افغانی را به کام مرگ ، در شرق ولی فقیه را میلیاردر میکند و در غرب واتیکان را ، در غرب مسلمانان را قربانی میکند ، در ایران بهائیان را ، در جای دیگر یهودیان را ، دختران را ،یا حتی فرزندان را . در جایی مسلمانان را تروریست و یا تازی مینامند، در جای دیگر مسیحیان را بت پرست، و در جای دیگر یهودیان را زنا زده و ..
چطوری میشه این عقاید رو در همه جای دنیا از بین برد ، عقایدی که ما را جدا میکنند و به جای محبّت ، وجود ما را پر از نفرت میکنند ، به عقیده ی من فقط با تحصیلات و سیستم آموزشی درست و بی طرف و البته فکر کردن ، به امید آن روز
Post a Comment